هک کلش آف کلنز

ساخت وبلاگ
پس از برگزاری تست داوری لیگ دسته اول/ هر سه داور قائمشهری روسفید شدند

سه داور قائمشهری حاضر در تست داوری لیگ یک فوتبال ایران از این امتحان طاقت فرسا سربلند بیرون آمدند.

، صبح امروز تست داوری لیگ دسته اول  برگزار شد و علیرضا هدایتی ،میثم تیزکار . سید یاسر نوربخش  از قائمشهر  موفق شدند این تست را با موفقیت پشت سر بگذارند تا در فصل  پیش روی لیگ دسته اول فوتبال ایران شاهد قضاوت این سه داور جوان باشیم.

(برای داوران عزیز قائمشهری آرزوی موفقیت و سربلندی داریم)

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 152 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 15:14:

اولین باری که این نامه رو دیدم، واقعا جا خوردم... لحظاتی رو سکوت کردم...خیلی برام عجیب بود...

با خودم می گفتم واقعا چرا پس از گذشت چندین سال، این نامه باید ازمیان اسناد و نامه های زمان جنگ انتخاب شود و در رسانه ها توجه عموم را به خود جلبکند؟؟!!!...

یکی از دلایلی که می توان برای پاسخ به این سوال برشمرد این است کهاین نامه بخاطر خاص بودنش مورد توجه قرار گرفته است...واقعا اگر از این دست کارهادر میان مسئولین بازهم اتفاق بیفتد، آیا دلیل دیگری برای انتشار این نامه وجودخواهد داشت؟؟؟؟

وقتی می بینیم که برخی مسئولین برای رسیدن به رتبه های بالاتر و بهتبع آن حقوق و مزایای بیشتر زمین و زمان را به هم می دوزند و با یکدیگر در حالدوئل هستند،

آن وقت ارزش کار سردار شهید عالی را درک می کنیم...

وی به خاطر بضاعت خوب مالی که داشت در یک درخواست کتبی از سپاه محلکارش خواست تا حقوق او را به اندازهٔ ۲۰۰۰ تومان (در سال ۶۱) از اصل حقوقش کسر وصرف کمک به جبهه کنند. این درحالی است که در آن دوران، حقوق پاسداران از ماهی ۳۰۰۰ تومان بیشتر نمی‌شد...

پس از این همه سال، از میان این همه مسئول، آیا واقعا یک نفر پیدا شدهکه بخواهد کار شهید عالی را تکرار کند؟؟؟؟

واقعا چرا برخی مردم اینقدر به فکر جمع آوری مال و منفعت حرامهستند، در حالیکه در گذشته افرادی بوده اند که از حق قانونی شان در راه رضای خداگذشت می کرده اند؟؟؟

برای شادی روح تمامی شهیدان، خصوصا شهید بزرگوار ذبیح اله عالی صلوات.


---------------------------------------------------------------------------

پ ن: دوستان عزیز بهتون توصیه می کنم زیست نامه و وصیت نامه ی سردار شهید عالی رو حتمامطالعه کنین...

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 82 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 14:36:


بسم الله الرحمن الرحیم

http://s6.picofile.com/file/8206180618/S8LMAND8N_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8206180400/S8LMAND8N_1.jpg

http://s6.picofile.com/file/8206180500/S8LMAND8N_2.jpg

جهت مراجعه بهمرجع متن، یاعنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

جمعه روزی بود و میهمان یکی از بستگان در اصفهان بودیم .
پدر بزرگ خانواده – که به رسم خودمون بهشون می گفتن باباجون – در خانه ی پسرش بود . پیر مرد هشتادو اند ساله ای که ظاهرش نشان از بیماری نمی داد .
معروف بود که خیلی کم مریض می شود و خیلی کمتر به دکتر مراجعه می کند . در سال های دور که در روستا زندگی می کرد یکی از چشمانش آب مروارید آورده و اهمال کرده بود و از همون چشم نابینا شده بود . چشم دوم را زودتر فهمیدند و پسران همت کردند و باباجون مداوا شد .
پیر مرد یال و کوپالش ریخته بود . گوشه ای می نشست و کار به کار هیچکس نداشت . غذای مختصری که خوراک روزانه اش بود ،را می خورد و یک چایی داغِ داغ و همین ...
سال های جوانی و میان سالی را در روستا زندگی کرده بود . چند گوسفند و بیل و داس و تیشه ای که از قِبَلِ آن نان حلالی بدست می آورد و غروب ها وقتی سوار بر چارپا با توبره ای خالی از نان و سبدی پر از میوه از صحرا برمی گشت، بچه ها شادی کنان سراغ گردو بادام ازش می گرفتند و او فاتحانه چغاله های ترد و تر و تازه را نثارشان می کرد.
زنش ، یارش و همراهش در همان سال های خوب و خوش تسلیم سرطان شدو مرد را تنها گذاشت .
مرد مدتی مقاومت کرد اما چون همه ی بچه ها از روستا رفته بودند و دورادور نگران حال پدر بودند برایش زن دومی در نظر گرفتند . زن دوم شهر نشینی بود که به هر دلیل تا آن زمان ازدواج نکرده بود و وقتی تک و تنها و بی درآمد شده بود، تسلیم ازدواج با مردی هم سن وسال خودش شده بود .
زن باباجون که به ده آمد و هنوز دیرزمانی نگذشته ، از مرد خواست که خود را بازنشسته کند . می گفت و اصرار می کرد که: تو به اندازه خودت کار کرده ای و کم کم وقت آن رسیده که کمتر زحمت بکشی و ... گفت و گفت و گفت و اصرار و ابرام کردُ تا مرد را خانه نشین کرد .
توی همین اصرارها بود که استدلال کرد که : چهار پسر داری و هرکدام مبلغی بدهند سرجمع مخارج ما در روستا – که خیلی هم زیاد نیست –خواهد شد.
مرد ناخواسته تسلیم شد و پسران نیز طوعاً او کٌرهاً پذیرفتند که مخارج باباجون و زن بابا جون را از شهر کارسازی کنند و تا زن بابا زنده بود ، مشکل خاصی نبود . هر ماه یکی از پسران سهمیه ها را جمع می کرد و مقداری گوشت و مرغ و برنج و حبوبات برای پدر می آورد و سری می زد و برمی گشت .
با فوت زن بابا مشکل نگهداری پیرمرد که- اگرمی خواست هم – دیگر توان کارکردن نداشت ، خودش را نشان داد. پیرمرد نمی توانست تنها زندگی کند و پسران نیز هر کدام مشکلات خاصِ خودشان را داشتند و عروس ها زیر بار نگهداری تمام وقت پدر شوهر نمی رفتند .
پسران به شور نشستند و قرار شد پدر را به اصفهان بیاورند و هر کدام بصورت دوره ای و به مدت یک هفته از بابا نگهداری کنند . عصر روز جمعه طبق یک قانون نا نوشتهُ پیرمرد اسباب مختصرش را جمع می کرد و پسری که نوبت بعدی بود می آمد ، سرک مختصری به برادر می زد و باباجون را همراه خود می برد . و تا عصر جمعه دیگر و نوبت نفر بعد .
کم کم سه چهار سالی گذشت و حوصله های اندک مردمان این زمان و نوادگانی که غر می زدند و فکر می کردند پیرمرد جایی از آن ها تنگ کرده و بروز اندک ناراحتی هایی و پیرمرد که به فراست اکراه نوادگان و عروس ها و باالطبع پسران را حس می کرد و آهی که گاهی از ته دل می کشید ...
آن روز – جمعه ی مذکور – یک هفته بیشتر از زمان توافق شده، پیرمرد در خانه پسر مانده بود و برای بار دوم ساک مختصرش را بسته بود و در انتظار پسر بعدی یک چشم به راه مانده بود و گاهی آهی ...
جویای حالشان شدم و باباجون افسوس خوران و افسرده تعریف می کرد که قرار بوده اون جمعه ابراهیم بیاد دنبالم . نمیدونم چه اتفاقی افتاده که نیومد . و هربار که این تعریف را تکرار می کرد امیدوارانه می گفت که حتما ً امروز میاد ... وتا غروب هنگام ابراهیم نیامد .
اگر چه این جمع ِ از نوه ها باپدر بزرگ خیلی مشکلی نداشتند و هر کدام سرشان به کار خودشان بود وقتی سرِشب با میزبان و بچه ها خداحافظی می کردم یواشکی توصیه کردم : اگر عمو نیومد خیلی کم حوصلگی نکنید باباجونتون را آزرده نکنید و نصایحی از این دست ...
فردای آن روز برای تشکر به میزبانم زنگ زدم و سراغ باباجون را نیز گرفتم . گفتند: آخرای شب ابراهیم اومد و باباجون را برد .
سه شنبه همون هفته زنگ زدند که باباجون فوت کرده ...
بعدها – و هنوز هم – وقتی یادی از باباجون می کنیم میگم که : از جمعه تا سه شنبه خیلی طول نکشید ها ... ای کاش این چند روز را با عزت و احترام بیشتری باهاشون برخورد می کردیم ...

تهیه وُ تدوین:عـبـــد عـا صـی


هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 94 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 14:22:


بسم الله الرحمن الرحیم

http://s6.picofile.com/file/8206180618/S8LMAND8N_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8206180400/S8LMAND8N_1.jpg

http://s6.picofile.com/file/8206180500/S8LMAND8N_2.jpg

جهت مراجعه بهمرجع متن، یاعنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

جمعه روزی بود و میهمان یکی از بستگان در اصفهان بودیم .
پدر بزرگ خانواده – که به رسم خودمون بهشون می گفتن باباجون – در خانه ی پسرش بود . پیر مرد هشتادو اند ساله ای که ظاهرش نشان از بیماری نمی داد .
معروف بود که خیلی کم مریض می شود و خیلی کمتر به دکتر مراجعه می کند . در سال های دور که در روستا زندگی می کرد یکی از چشمانش آب مروارید آورده و اهمال کرده بود و از همون چشم نابینا شده بود . چشم دوم را زودتر فهمیدند و پسران همت کردند و باباجون مداوا شد .
پیر مرد یال و کوپالش ریخته بود . گوشه ای می نشست و کار به کار هیچکس نداشت . غذای مختصری که خوراک روزانه اش بود ،را می خورد و یک چایی داغِ داغ و همین ...
سال های جوانی و میان سالی را در روستا زندگی کرده بود . چند گوسفند و بیل و داس و تیشه ای که از قِبَلِ آن نان حلالی بدست می آورد و غروب ها وقتی سوار بر چارپا با توبره ای خالی از نان و سبدی پر از میوه از صحرا برمی گشت، بچه ها شادی کنان سراغ گردو بادام ازش می گرفتند و او فاتحانه چغاله های ترد و تر و تازه را نثارشان می کرد.
زنش ، یارش و همراهش در همان سال های خوب و خوش تسلیم سرطان شدو مرد را تنها گذاشت .
مرد مدتی مقاومت کرد اما چون همه ی بچه ها از روستا رفته بودند و دورادور نگران حال پدر بودند برایش زن دومی در نظر گرفتند . زن دوم شهر نشینی بود که به هر دلیل تا آن زمان ازدواج نکرده بود و وقتی تک و تنها و بی درآمد شده بود، تسلیم ازدواج با مردی هم سن وسال خودش شده بود .
زن باباجون که به ده آمد و هنوز دیرزمانی نگذشته ، از مرد خواست که خود را بازنشسته کند . می گفت و اصرار می کرد که: تو به اندازه خودت کار کرده ای و کم کم وقت آن رسیده که کمتر زحمت بکشی و ... گفت و گفت و گفت و اصرار و ابرام کردُ تا مرد را خانه نشین کرد .
توی همین اصرارها بود که استدلال کرد که : چهار پسر داری و هرکدام مبلغی بدهند سرجمع مخارج ما در روستا – که خیلی هم زیاد نیست –خواهد شد.
مرد ناخواسته تسلیم شد و پسران نیز طوعاً او کٌرهاً پذیرفتند که مخارج باباجون و زن بابا جون را از شهر کارسازی کنند و تا زن بابا زنده بود ، مشکل خاصی نبود . هر ماه یکی از پسران سهمیه ها را جمع می کرد و مقداری گوشت و مرغ و برنج و حبوبات برای پدر می آورد و سری می زد و برمی گشت .
با فوت زن بابا مشکل نگهداری پیرمرد که- اگرمی خواست هم – دیگر توان کارکردن نداشت ، خودش را نشان داد. پیرمرد نمی توانست تنها زندگی کند و پسران نیز هر کدام مشکلات خاصِ خودشان را داشتند و عروس ها زیر بار نگهداری تمام وقت پدر شوهر نمی رفتند .
پسران به شور نشستند و قرار شد پدر را به اصفهان بیاورند و هر کدام بصورت دوره ای و به مدت یک هفته از بابا نگهداری کنند . عصر روز جمعه طبق یک قانون نا نوشتهُ پیرمرد اسباب مختصرش را جمع می کرد و پسری که نوبت بعدی بود می آمد ، سرک مختصری به برادر می زد و باباجون را همراه خود می برد . و تا عصر جمعه دیگر و نوبت نفر بعد .
کم کم سه چهار سالی گذشت و حوصله های اندک مردمان این زمان و نوادگانی که غر می زدند و فکر می کردند پیرمرد جایی از آن ها تنگ کرده و بروز اندک ناراحتی هایی و پیرمرد که به فراست اکراه نوادگان و عروس ها و باالطبع پسران را حس می کرد و آهی که گاهی از ته دل می کشید ...
آن روز – جمعه ی مذکور – یک هفته بیشتر از زمان توافق شده، پیرمرد در خانه پسر مانده بود و برای بار دوم ساک مختصرش را بسته بود و در انتظار پسر بعدی یک چشم به راه مانده بود و گاهی آهی ...
جویای حالشان شدم و باباجون افسوس خوران و افسرده تعریف می کرد که قرار بوده اون جمعه ابراهیم بیاد دنبالم . نمیدونم چه اتفاقی افتاده که نیومد . و هربار که این تعریف را تکرار می کرد امیدوارانه می گفت که حتما ً امروز میاد ... وتا غروب هنگام ابراهیم نیامد .
اگر چه این جمع ِ از نوه ها باپدر بزرگ خیلی مشکلی نداشتند و هر کدام سرشان به کار خودشان بود وقتی سرِشب با میزبان و بچه ها خداحافظی می کردم یواشکی توصیه کردم : اگر عمو نیومد خیلی کم حوصلگی نکنید باباجونتون را آزرده نکنید و نصایحی از این دست ...
فردای آن روز برای تشکر به میزبانم زنگ زدم و سراغ باباجون را نیز گرفتم . گفتند: آخرای شب ابراهیم اومد و باباجون را برد .
سه شنبه همون هفته زنگ زدند که باباجون فوت کرده ...
بعدها – و هنوز هم – وقتی یادی از باباجون می کنیم میگم که : از جمعه تا سه شنبه خیلی طول نکشید ها ... ای کاش این چند روز را با عزت و احترام بیشتری باهاشون برخورد می کردیم ...

تهیه وُ تدوین:عـبـــد عـا صـی


هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 98 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 14:20:

مولودی حضرت معصومه(س) مجید بنی فاطمه 

 

مراسم شب میلاد حضرت معصومه(س) 1393

با مداحی سید مجید بنی فاطمه آماده دریافت شد.

 

 

شکر بر منت خدا داریم باز هم شوق ربنا (مدیحه سرایی)

شبه عشقه هوا شده بهاری شبه عشقه (سرود)

 

 

 

 

برای مشاهده ادامه مطلب اینجا کلیک کنید

 


درباره : حضرت معصومه(س) , مولودی حضرت معصومه(س) , حاج سید مجید بنی فاطمه , مولودی ,

برچسب ها : مولودی حضرت معصومه , میلاد حضرت معصومه , مولودی میلاد حضرت معصومه , دانلود مولودی حضرت معصومه , حضرت معصومه 94 , مولودی 94 , مولودی مجید بنی فاطمه 94 , مولودی حضرت معصومه 94 مجید بنی فاطمه , شب میلاد حضرت معصومه 94 مجید بنی فاطمه , مولودی مجید بنی فاطمه حضرت معصومه ,میلاد حضرت معصومه مجید بنی فاطمه , گلچین مولودی حضرت معسومه , گلچین مولودی حضرت معصومه , گلچین مولودی مجید بنی فاطمه , میلاد حضرت معصومه 94 مجید بنی فاطمه , شب میلاد حضرت معصومه 894 مجید بنی فاطمه , مولودی میلاد حضرت معصومه مجید بنی فاطمه , مولودی مجید بنی فاطمه 1394 , مجید بنی فاطمه 1394 , میلاد حضرت معصومه 1394 مجید بنی فاطمه ,

 

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 110 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 12:32:

آخرین اخبار و آگهی های استخدام قزوین، جدیدترین استخدامی های قزوین، استخدام کارشناس و تکنسین صنعتی در قزوین، استخدام لیسانس طراحی صنعتی در قزوین و ... در این بخش ارائه شده است. برای مشاهده آخرین اخبار و آگهی های استخدام قزوین بر روی لینک زیر کلیک کنید.

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 101 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 11:33:

مولودی حضرت معصومه(س) مهدی میرداماد 

 

مراسم شب میلاد حضرت معصومه(س) 1393

با مداحی حاج سید مهدی میرداماد آماده دریافت شد.

 

 

 باز دل خرابم می تپه تو سینه توی آسمونا (سرود زیبا)

از شب میلاد تو این گونه حاصل میشود (مدیحه سرایی)

علی یارمه کس و کارمه علی آبرو و اعتبارمه (سرود)

 

 

 

 

برای مشاهده ادامه مطلب اینجا کلیک کنید

 


درباره : حضرت معصومه(س) , مولودی حضرت معصومه(س) , حاج سید مهدی میرداماد , مولودی ,

برچسب ها : مولودی حضرت معصومه , میلاد حضرت معصومه , مولودی میلاد حضرت معصومه , دانلود مولودی حضرت معصومه , حضرت معصومه 94 , مولودی 94 , مولودی کریمی 94 , مولودی حضرت معصومه 94 کریمی , شب میلاد حضرت معصومه 94 کریمی , مولودی مهدی میرداماد حضرت معصومه , میلاد حضرت معصومه مهدی میرداماد ,گلچین مولودی حضرت معسومه , گلچین مولودی حضرت معصومه , گلچین مولودی مهدی میرداماد , میلاد حضرت معصومه 94 مهدی میرداماد , شب میلاد حضرت معصومه 894 مهدی میرداماد , مولودی میلاد حضرت معصومه مهدی میرداماد , مولودی مهدی میرداماد 1394 , مهدی میرداماد 1394 , میلاد حضرت معصومه 1394 مهدی میرداماد ,

 

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 94 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 11:31:

در این بخش مطلبی در رابطه با دانلود نمونه سوالات آزمونهای استخدامی ارائه می گردد. اگر در جستجوی کار هستید و تبلیغات و آگهی های استخدامی را دنبال می کنید، اگر می خواهید به عنوان مدرس، کارمند، مهندس، حسابدار و ... استخدام شوید و ... نمونه سوالات آزمونهای استخدامی ارائه شده در این بخش می تواند برای شما مفید باشد. برای دانلود نمونه سوالات آزمونهای استخدامی بر روی لینکهای زیر کلیک نمائید.

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 165 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 10:22:

http://s3.picofile.com/file/8206214992/81531369_6318062.jpg

امروزه کمتر مراسمی را میتوان در جامعه ما سراغ داشت که در ابتدا یا انتهای آن از کسی یا کسانی تقدیر وتجلیل به عمل نیامده باشد و گاهی تعداد این تجلیل ها و فاصله زمانی بین این جنسمراسمات به اندازه ای کوتاه است که تصور می شود علت برگزاری این تجمعات فقط بهدلیل انجام این تقدیر ها و تجلیل هاست.

نفس تجلیل به عنوان اهرمیتشویقی برای تکرار یک رفتار خوب و یک کار ویژه خارق العاده که دیگران قادر بهانجام آن نباشند امری پسندیده است ، کار ویژه ای که تاثیری ویژه بر تسهیل زندگیدیگران داشته باشد؛ منتهی اگر این تجلیل ها بخاطرانجام وظایف ذاتی و معمول آدم ها انجام می شود که کار نابجایی است زیرا انجاموظیفه نیازی به تقدیر ندارد ولا باید همه کارها تعطیل شوند برای تجلیل از همگانچون همه به ظاهر در حال انجام وظیفه اند ، اما اگر این تجلیل ها بخاطر کاری ویژهانجام می شود اصولا آن کار ویژه باید تاثیر ویژه بر روند کارهای مرتبط جامعه داشتهباشد و اگر این تاثیر شگرف قابل مشاهده و اثبات نیست بازهم جایی برای تقدیر باقینمی ماند .

به عنوان مثال اگر ازکارآفرینان و مدیران و نخبگان علمی ما تقدیر می شود اصولا باید بیکاری در جامعه مادر کمترین سطح باشد و تخلفات اداری نداشته باشیم و سطح دانش جامعه ما در وضعیتیمتعالی قرار گرفته باشد و... در حالیکه در پارامترهای فوق وضعیت قابل دفاعی نداریم .

به قول استاد شهریار از ما چه جای جلوه که تجلیل می‌کنند/ تا با کدام تجزیه، تحلیلمی‌کنند/ نقصی مگر مجادله‌های گذشته داشت/ که اکنونش از مجامله تکمیل می‌کنند

بنده معتقدم گمشده بزرگجامعه ما در دو چیز خلاصه می شود که نقطه سرآغاز توسعه و پیشرفت و آبادانی درجوامع پیشرفته است .

دانایی به عنوان یکی از مواردفوق ، خمیر مایه تمام وجوه توسعه است. دانایی به این مفهوم که هر کسی در هر جاییکه هست و هر جایگاهی که دارد، دارای سطحی از تدبیر برای مدیریت آن کار باشد . شمامی توانید این موضوع را به همه مشاغل و مناصب موجود در جامعه تعمیم دهید . مثلاسطح دانایی مورد نیاز برای یک نانوا با یک معلم و یک راننده و یک مدیر و... کاملاقابل تفکیک و سطح بندی است .

بنابراین بخشی از بد پختهشدن نان و بی سواد بودن دانش آموزان و تخلفات رانندگی و ناکارآمدی ادارات دولتیو... بر می گردد به فقدان دانایی مکفی برای کسانی که در مشاغل یاد شده مشغول هستندو برای خروج از این بحران بزرگان و نخبگان جامعه باید به فکر ارتقاء سطح داناییافراد باشند و نه اینکه جامعه را تک تک افراد می سازند باید به باز تعریفی از سطحدانایی مورد نیاز برای طبقات مختلف برسیم و پس از ان به فکر بهبود بخشی آن باشیم .

توانایی حلقه دوم این زنجیره است. بسیاری از افراد علیرغم داشتن یا نداشتن دانایی لازم برای طبقه ای که در آن واقعهستند ممکن است فاقد توانایی پیمودن مسیر متصور برای خود باشند .؛ به عبارتی اگرفردی دانایی پیمودن یک مسیر را داشته باشد اما حال و حوصله و حرکت نداشته باشدمانند فیلسوفی که دچار مرگ مغزی شده است و دانایی اش هیچ سودی به حال خود و دیگراننخواهد داشت .

دانایی اگر علم استتوانایی عمل است و صرف داشتن علم می تواند از یک فرد عالمی بی عمل بسازد .

افراد در این تقسیم بندیبه 4 دسته تقسیم می شوند :

نادان ناتوان= که فاقد هردو پارامتر مورد نیاز است و جای بحث ندارد

دانای ناتوان = کسی که میداند چه کند اما نمی تواند کاری انجام دهد

توانای نادان= کسی کهعمری است در حال حرکت است اما به جایی نمی رسد

دانای توانا= کسی کههمزمان با دانایی در حال حرکت است .

گمشده جامعه ما افرادی بااین ویژگی اخیر است. آدم هایی که در جایگاه خود دانای توانا باشند و بدانند چهکاری را باید انجام دهند و در عین حال انگیزه انجام آن کار را نیز داشته باشند .

قبول مسئولیت بدون داشتندانایی و توانایی مورد نیاز برای انجاموظایف آن چه تعریفی می تواند داشته باشد و بدتر از آن سپردن مسئولیت به کسانیکهفاقد دانایی و توانایی انجام وظایف آن مسئولیت به بهترین وجه باشند با چه توجیهیقابل انجام است ؟ نگاه صنفی و حزبی بدون در نظر گرفتن وجود دانایی و توانایی موردنیاز برای تصدی و مدیریت یک منصب ، خطایی است که به هیچوجه قابل جبران نیست؛ زیرامسیری که با نادانی و ناتوانی پیموده می شود هزینه هایی غیر قابل بازگشت بر پیکرهجامعه وارد می کند .

دو مقوله دانایی وتوانایی می تواند به عنوان معیار سنجش "انسان تراز " برای به کار گماردن درسطوح مختلف جامعه مورد توجه واقع شود . بدون شک ، انسان تراز این قابلیت را خواهدداشت که بتواند انتظار معقول جامعه رادرباره وظیفه ای که بر عهده دارد به خوبی برآورده سازد.

کسی مثل محمد جواد ظریف که در عین داشتن داناییمکفی در حرفه خود ، انرژی وانگیزه کافی را نیز برای رسیدن به هدفش داشت ، فارغ ازنتیجه عملی مذاکرات هسته ای او می تواند به عنوان یک انسان تراز که جامعه امروز مابه شدت نیازمند امثال اوست مورد بررسیواقع شود .

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 79 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 9:07:

مولودی حضرت معصومه(س) محمود کریمی 

 

مراسم شب میلاد حضرت معصومه(س) 1393

با مداحی حاج محمود کریمی آماده دریافت شد.

 

 

 اهل دیار حضرت معصومه ایم ما ایل و تبار (سرود زیبا)

امشب مدار کل فلک وادی قم است (مدیحه سرایی)

ای نور رویایی رویای زهرایی هر کس که (سرود زیبا)    

بالا نشسته ای و جهان زیر دست توست (سرود)

شاه مردان علی شیر یزدان (سرود) - بهمراه بنی فاطمه و طاهری

 

 

 

برای مشاهده ادامه مطلب اینجا کلیک کنید

 


درباره : حضرت معصومه(س) , مولودی حضرت معصومه(س) , حاج محمود کریمی , مولودی ,

برچسب ها : مولودی حضرت معصومه , میلاد حضرت معصومه , مولودی میلاد حضرت معصومه , دانلود مولودی حضرت معصومه , حضرت معصومه 94 , مولودی 94 , مولودی کریمی 94 , مولودی حضرت معصومه 94 کریمی , شب میلاد حضرت معصومه 94 کریمی , مولودی محمود کریمی حضرت معصومه , میلاد حضرت معصومه محمود کریمی ,گلچین مولودی حضرت معسومه , گلچین مولودی حضرت معصومه , گلچین مولودی محمود کریمی , میلاد حضرت معصومه 94 محمود کریمی , شب میلاد حضرت معصومه 894 محمود کریمی , مولودی میلاد حضرت معصومه محمود کریمی , مولودی محمود کریمی 1394 , محمود کریمی 1394 , میلاد حضرت معصومه 1394 محمود کریمی ,

 

هک کلش آف کلنز...
ما را در سایت هک کلش آف کلنز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin hackclashofclans بازدید : 127 تاريخ : 2015-08-14 ساعت: 8:31: